محبوبهای ۲۰۱۹
۱. زندگی بالا
(کلر دنی)
گروه
محکومان و جانیانِ کلر دنی پا به سفینهی فضایی میگذارند و نمونهای مثالزدنی از یک دیالکتیک سازنده میان مؤلف و ژانر را رقم میزنند. مؤلف مؤلفهها و دغدغههای همیشگی خود را به
درون ژانری تثبیتشده میکشاند که نتیجهاش برکشیدنِ همزمان مرزهای هر دو به اقلیمهایی تازه است. پدیداری
سویههای تاریک روح آدمی (که در کارهای دنی همیشه حاضرند) در
برابر بیمرزیِ سفر، ابدیت و مرگ، در دل زبانی سینمایی که همانقدر
آبستره و انتزاعی است که فیزیکی و انضمامی، قدرت و قوامی به فیلم بخشیده که برخی
از کارهای پیشین فیلمساز گویی تنها وعدهای برای آن بودند.
۲. ویتالینا وارلا
(پدرو کوستا)
این صیقلیافتهترینِ فیلمهای کوستا شاید فروتنترین کار او نیز هست.
داستان ابدیِ سوگ، ماتم و کنار آمدن با زخمهای گذشته در دستان کوستا فرمی تازه و رهاییبخش مییابد. تمام فیلم چیزی
نیست جز جستجوی بارقهی اندکی نور در دل تاریکی و برای کوستا نور خود سینماست که
دمی رهایی و آرامش را برای زنی هدیه میکند که فیلم نامش را از او میگیرد: ویتالینا
وارلا!
۳. سنگ جواهر (برادران سفدی)
در آمریکای
عصر جوکر و فیلمهایی که میخواهند همهچیز را به آنی بر اسکلت نحیف خود سوار کنند، تریلر کوچک و دلپذیر سفدیها به هدیهای آسمانی میماند. فیلمی که تا آخرین لحظه به قلمروی کوچکی که برگزیده وفادار
میماند و درون همین محدودهی کوچک چیزی از سرعت جنونآمیز و قمار مرگخواهانهی جهان بزرگ پیرامون
را هم به چنگ میآورد.
۴. روزی روزگاری ... در هالیوود (کوئنتین تارانتینو)
واکنشهای منفی به فیلم
نشان میدهند که معیارهایی چون اخلاق، وفاداری به واقعیت یا تاریخ
اگر به عنوان یک «ابَرگفتمان» برای سنجش فیلمها به کار روند تا چه
میزان کاراییشان را از دست میدهند و از چنگزدن به مسئلههای مشخص فیلمها باز میمانند. آنهم در مواجهه با فیلم بزرگی که بهگونهای منسجم به فاصلهاش با تاریخ آگاهی
دارد و از اساس چیز دیگری را جستجو میکند. و در همین جاهاست که تفاوت فیلم تارانتینو با پیشنهادهایی
از جنس اژدهای مانی حقیقی، و حتی همین فیلم تارانتیو با دو سه بازی پیشینش
با تاریخ، معنادار میشود. تقلیل ایدهی فیلم به «برتری سینما بر تاریخ» بیتوجهی کامل به روح و منطق پروژهای است که مصمم در
حال کلنجار رفتن با «اسطوره»ی هالیوود است، آنهم در بزنگاهی تاریخی،
و از تصادم با قصهی دیگری که خود پیوندی ناگسستنی با همان اسطوره دارد: چارلز
منسون. و در سطح استتیک، برای تارانتینو بازگشت به آن جنس نگاهی است که پیشتر جکی
براونِ فوقالعادهاش را نتیجه داده بود. بالغترین فیلم او.
دو فیلم پییشن جیا ناامیدم
کرده بودند و بهویژه آخری حکایت از عقبنشینی
فیلمساز به قلمروی آسانیاب
«ملودرام اجتماعی» داشت. اما خاکستر ... غافلگیرم کرد.
این سنتزی دلپذیر است: قامت یک ملودرام بزرگ کلاسیک را دارد که بار زمان و تاریخ
را با طمأنینه به درون خود میکشد و
همزمان بازگشتی است به تجربههای
اولیهی غیرمتعارف فیلمساز نظیر طبیعت بیجان. فیلم نخستینبار
در کن ۲۰۱۸ نشان داده شد و طعنهآمیز اینکه در همان
نخستین نمایشش همانجا کلاس درسی بایسته را برای جنگ سردِ پاولیکوفسکی که با ایدهای مشابه بازی میکرد برگزار
کرد. پاولیکوفسکی و دوستداران جنگ سرد البته خوب است بیشتر از اینها از این فیلم بیاموزند.
۶. هتل کنار رودخانه (هونگ سانگ-سو)
۷. سفر روز طولانی درون شب (گان
بی)
قالب نوآرگونِ جستجوی زن مرموز
به ایدهی «غار-خاطره-سینما» (که
از تجربههای آپیچاتپونگ میآید)
پیوند میخورد و به تأملی بر
رابطهی سینما و زمان بدل میشود.
گان بی استعدای جدی است و به احتمال زیاد یکی از چند نامی که دههی
آینده را تسخیر خواهند کرد. آنچه فیلمهای
بعدیاش نیاز دارند استقلال بیشتری است در برابر مراجع سینماییاش (هو،
کاروای، تسای، تارکوفسکی و ...). ولی این تازه دومین فیلم بلند اوست.
۸. مارتین ادن (پیترو مارچلو)
مدتها بود که سینمای ایتالیا
را چنین پرشور ندیده بودم. پس از دههای سر
کردن با فیلمسازان کممایهی معاصر، مارچلو کشفی تازه است که درسهای
دلپذیری را از شور شاعرانهی
پازولینی، وسعت حماسیِ ویسکونتی و نگاه تحلیلی و بافاصلهی
بلوکیو آموخته است.
۹. فقط فکر نکن که جیغ خواهم کشید
(فرانک بووه)
تماشایش منقلبم کرد. جانا سخن
از زبان ما میگویی! فرانک بووه در
خانهاش در استراسبورگِ فرانسه نشسته،
پشتِ سر هم فیلم میبیند
و به تناقضهای همین انزوای فیلمبینانه
و آنچه در بیرون و در جهان واقعی میگذرد
میاندیشد. در موردش یادداشتی نوشتم و چندماه بعدتر وقتی در موقعیتِ مشابهِ بووه قرار گرفتم بیشتر به یاد فیلم
افتادم: اخبار پرتشویشی که از ایران میرسید
و من در اتاق تاریکم با فیلمهای سیاهوسفید
قدیمی شبها را سپری میکردم.
سینما پناه است یا بیماری؟
این کلاس
درسی است و معیاری برای مستندساختن و مستنددیدن. بخصوص آن جنس مستندی که سودای به
قاب گرفتن لحظهی پر تنشِ اکنون را دارد.
***
کلاسیکبینیهای سال - محبوبها در
میان آنچه برای اولینبار
دیدم:
- با خشم بخواب (چارلز برنت، ۱۹۹۰)
- درود بر قهرمان فاتح (پرستون استرجس، ۱۹۴۴)
- کلونی براون (ارنست لوبیچ، ۱۹۴۶)
- من و محبوبم (رائول والش، ۱۹۳۲)
- One Way Boogie Woogie / بیستوهفت سال بعدتر (جیمز بنینگ، ۲۰۰۵)
- راگلزِ رِدگپ (لئو مککری، ۱۹۳۵)
- مشتها در جیب (مارکو بلوکیو، ۱۹۶۵)
- خراستالیوف، ماشینم! (الکسی ژرمن، ۱۹۹۸)
- دوستم ایوان لاپشین (الکسی ژرمن، ۱۹۸۵)
- هرچه بیشتر، بهتر (جورج
استیونز، ۱۹۴۳)
علاقه و توجه زیادی که «جوکر» برانگیخته را تا حدودی میتوانم درک کنم. یک جور پاسخ به «تب زمانه» است و نیاز آدمها به فیلمهایی که صریح با اطرافشان حرف بزنند. شاید بیتوجهی به فیلم سفدیها هم از همینجا بیاید. ولی حتی اگر بیتوجهی به فیلم قابل فهم باشد، بیاعتنایی به بازی آدام سندلر اصلا نیست!
پاسخحذفجناب مرتضوی سلام, من هر چی گشتم موفق نشدم, شما مطلع هستید که آیا نسخه ای از فیلم فرانک بووه در اینترنت اومده یا خیر. ممنون.
پاسخحذفنسخهای ازش تازگیها آنلاین شده:
حذفhttp://worldscinema.org/2020/01/frank-beauvais-ne-croyez-surtout-pas-que-je-hurle-aka-just-dont-think-ill-scream-2019/
جای Synonyms تو لیستتون خالیه اقای مرتضوی، نظرتون چیه راجع به ش؟
پاسخحذففیلم خوبی است و من چیزهای زیادی را در فیلم دوست دارم. امسال خودم را به انتخاب ده فیلم محدود کردم و همین باعث شد کار انتخاب سختتر شود. «مترادفها» احتمالا فیلم یازدهم فهرست میشد.
حذفبا درود و تشکر از مطالبتون. من تقریبا کل آرشیوتون رو مرور و چندین فیلم رو از روی نوشته های شما شناختم و دیدم . ولی فاصله زمانی نوشته هایتان بالاست و من نوعی را از چک کردن بی جواب سایتتان منصرف می کند. یشنهاد می کنم که در بازه های زمانی کمتر حتی اگر نوشته ای چند خطی در معرفی یا بررسی اثری باشد ، سایت را بروز کنید .
پاسخحذفدر میان فیلمهای سالی که گذشت ، Uncut gems غافلگیری فوق العاده ای بود . و Irishman رو هم دوست داشتم . اگر شد نقد کاملی بر آن بنویسید . شاید همچون شاتر آیلند که در نوشته بررسی دهه ، بعدها آن را بیشتر دوست داشتید و نکاتش به چشمتان آمد ؛ این اثر اسکورسیزی هم برایتان چنین باشد .
ممنون از لطفتان. بله، حق با شماست در مورد بهروز شدنهای دیر به دیر سایت. امیدوارم بتوانم کوتاه ولی بیشتر بنویسم! در مورد فیلم اسکورسیزی هم در اولین فرصت حتماً. در ضمن نگاهی هم بیاندازید به وبسایت «کوکر» که من و دوستانم راه انداختهایم:
حذفhttps://kokermag.com