تعطیلات
تعطیلات (جورج کیوکر، ۱۹۳۸)
یکی از محبوبترینها
در کارنامهی پر از دستاورد جورج کیوکر. جایی در میانهی عزیمت از میزانسنهای
ساده و «نامحسوس» فیلمهای نخستین او به طرف حرکات دوربین پیچیدهی فیلمهای
متأخر، تعطیلات به میزانسنی بغایت رها و سبکبال، اگرچه همچنان نامحسوس،
دست پیدا میکند. در نقطهی آغاز فیلمی است که در تداوم سلسلهای از فیلمهای
دیگر مینشیند که با کاراکتر ناهمگون از جمعِ کاترین هپبورن کار کرده بودند، از
متنی که چندسال پیشتر روی صحنهی نمایش رفته بود (هپبورن قبل از آنکه بازیگر شود
نوآموز همین نقش بود و بعد بهعنوان تست بازیگری همین نقش را برای اولین فیلمش که
اولین فیلم کیوکر نیز بود اجرا کرد و دل کیوکر را ربود) و البته چند سال پیش از آن
فیلم نیز شده بود (توسط ادوارد اچ. گریفیث). اما فیلم در دستان کیوکر از ماده خام اولیهاش
بارها فراتر رفت. هپبورن و زوج روبرویش کری گرانت در شکلدادن این خودانگیختگی و
احساس رهایی به فیلم نقشی مثالزدنی دارند اما این کار جز با حرکات دقیق و بسیار
سنجیدهی دوربین کیوکر به کارستانی چنین دلپذیر بدل نمیشد. نمونهای را شاهد
بیاوریم: هپبورن خواهر پریشان خود را که از پاسخهای نامزدش (همان گرانت) در همهمهی
شلوغی مهمانها به ناتوانی افتاده در آغوش میکشد و برای بازگرداندن نامزد خواهر
حرکتی را در دل مهمانی آغاز میکند. دوربین کیوکر در دو نمای ممتد طولانی هپبورن
را دنبال میکند که خود نیز درگیر گرانت شده است. دو نمای طولانی، حرکت از طبقهی
بالا، پایینآمدن از پلهها و دوباره حرکت به در طرف در خروجی. اما همینکه او به
در میرسد، کیوکر به جای دادن نمای نقطه نظر او (موضوع جستجویش گرانت؛ کاری که هر
فیلمسازی در آن زمان ممکن بود انجام دهد) به گونهای نرم اما قابل توجه کلوزاپی از
چهرهی خود هپبورن به دست میدهد. کار تمام شده است: هپبورن نامزد را از خواهرش
قاپیده است! این «قاپیدن» تنها و تنها به همدستی حرکات دوربین سنجیدهی کیوکر و
در دل آن شکل میگیرد و حیات «سینمایی» مییابد. سراپای تعطیلات سرشار از
این جزییات است. هارمونی دلچسب قابهای «گروهی» عمدتا دورِ کیوکر و بعد به لحظهای
سکوت و یک کلوزاپ دقیق که احساسی کوچک را درست و بهموقع میقاپد (دقت و زیبایی
جزییات میزانسن کیوکر را میتوان تقریبا با هر فیلمساز دیگری که همانموقع با همین
جنس کاراکتر کاترین هپبورن کار میکند مقایسه کرد؛ شاید به استثنای هاکس ولی او
اساسا کار دیگری با این کاراکتر و این نوع کمدی میکند). تعطیلات در ترکیب
همزمان این رهایی و سنجیدگی است که میتواند ایدهی مرکزی همچنان رادیکالش را برای
کاراکترهایی تجسم ببخشد که میخواهند از هر نظم و قاعدهای گریزان باشند.
سلام. چرا فکر کردید که نمیبینم؟ هر دو تازه در شهری که زندگی میکنم اکران شدند.
پاسخحذفجایی دربارهی «کاغذ بیخط» گفته بودید به رغم یکی دو مشکل جدی از بهترینهای سینمای بعد از انقلاب میدونیدش. میشه بگید چه مشکلی با فیلم دارید؟
پاسخحذفبرایم جالب بود که این سوال را زیر متنی طرح کردید که در مورد «تعطیلات» بود. یکی از فیلمهای معرف «اسکروبال» در دههی سی. اسکروبال دههی سی را شاید بتوان در ردیف مدرنترین و باطراوتترین رخدادهای تمام تاریخ سینمای آمریکا خواند. و خب «کاغذ بیخط» شاید تنها فیلم ایرانی است که جسورانه به آن نوع کمدی برمیگردد و تا حدود زیادی سربلند برون میآید. قدرت فیلم نظیر هر اسکروبال دیگری از دوئت دو بازیگر اصلیاش میآید. خسرو شکیبایی و بیشتر هدیه تهرانی. اما طرح اسکروبال این فیلم همهجا گزندگی و بیپروایی لازم را ندارد. کاراکتر نقش استاد با بازی جشمید مشایخی مهمترین ضعف فیلم است. اشکال اصلی حتی از طراحی کاراکتر نیست (اگرچه فیلم در این زمینه چندان خلاق نیست) که هم از انتخاب و هم از بازی جمشید مشایخی میآید که تیپ آشنای استاد عارفمنش همیشه حاضر در سینمای ایران را بازی میکند؛ به جای «مرد/امکان» دیگری که همیشه در اسکروبالها حاضر است و مثل یک کاتالیزور دوئت اصلی اسکروبال را به نتیجهی نهایی میرساند.
حذفسلام آقای مرتضوی، میخواستم ازتون تشکر کنم بابت فیلم های خوبی که میبینید و معرفی میکنید. لذت تماشای چنین جواهرهایی جزو معدود لذت هاییه که تو این جهان عجیب و غریبی که توش زندگی میکنیم برای من مونده. امیدوارم همیشه موفق و سربلند باشید.
پاسخحذفممنونم از پیام و توجهتون
حذف