لحظهای از کسوف
در مورد لحظهای از کسوف
برای استنلی کاول، این فیلسوف بزرگ
سینهفیل، کسوفِ آنتونیونی بیش از هرچیز در مورد بازی دیدن و نادیدن، دیدهشدن
و نادیدهماندن است: «فیلم نشان میدهد که همیشه نیمی از دنیا زیر کسوف خود دنیا نادیده
میمانَد.» جهان «کسوف»گرفته مدام شکاف برمیدارد: اینجا در برابر آنجا. و فیلم در
تاروپودش، در هر بُعد خُرد و کلانش، این شکافها را گسترده میکند. اینجا منطق نیمهها
همانقدر اهمیت مییابد که عناصری که سبب شکاف میشوند: درها، دیوارها، پنجرهها، خیابانها،
مرزهای میان جهان طبیعی و جهان مدرن. طُرفه آنکه بهترین مفسران کسوف نیز هریک
به زیبایی بخشی از این شکافها را در جهان استتیک فیلم باز کردهاند: یکی استاد تحلیل
مرزهاست، دیگری خیابانها و آنیکی ... اما هیچکس به اندازهی گیلبرتو پرز کوباییالاصل
به من یاد نمیدهد که چطور موقع تماشای آنتونیونی «پنجره»ها را دنبال کنم و از منطق
آنها فیلمها را در ذهن دوباره بسازم. در این تماشای تازهی کسوف اینبار در
برابر این قاب گیر افتادم: قابی دوپاره و درستتر بگوییم سهپاره. ویتوریا (مونیکا
ویتی) اول صبح پس از مشاجرهای تمامکننده با عاشقش به خانه برگشته است. به سوی پنجره
قدم میزند و دوربین آنتونیونی از بیرون قابش میگیرد. ویتوریا به بیرون نگاه میکند،
من هم از طریق دوربین هم به او و هم به بیرون. اما میان من و ویتوریا اینبار پنجرهای
حائل نیز وجود دارد. کسوف تا پیش از این (و همچنانکه بعدتر) مملو از پنجرههایی
بود (و خواهد بود) که توسط ویتوریا باز میشدند یا نگریسته میشدند. در غالب آنها
ویتوریا حائل میان من و پنجره (موضوع نگاه او) بود. او روی همان محوری تماشا میکرد
که منِ تماشاگر نیز و دوربین نیز. اما برجستگی این قاب در منطق استتیک فیلم این است
که پنجرهی حائل قاطعانه میان نگاه من و ویتوریا فاصله میاندازد. قاب حالا حداقل دو
زاویهدید جدا را همزمان در بر گرفته است. ویتوریا تماشا میکند، من او را تماشا میکنم،
موضوع نگاهش را هم جدا از او و البته خود فعل تماشاکردنِ او را هم. میزانسن آنتونیونی
سهپاره میشود. میان سه بُعد و سه ساحت متفاوت شکاف برمیدارد. ناظر در برابر منظره.
و نظاره در برابر هر دو. و نظارهی دوربین در برابر نظارهای که درون قاب جریان دارد.
اما این تازه آغاز داستان است. فیلم شکافها خواهد برداشت، پنجرههای تازهتری را به
آغوش خواهد کشید و مدام منطق تماشای جهان (و فعل آن) را در ساحتهای مختلف واکاوی خواهد
کرد تا سرانجام بهجایی برسد که خود جهان در حال نظاره است یا به تعبیر کاول در حال
کسوفانداختن یا نیانداختن بر بخشی از خودش. و بر آدمهایش.
مثل همیشه مفید,جالب و خواندنی.ممنون.
پاسخحذفبی صبرانه منتظر جمع بندی 2018 و همچنین نقدتون بر شاهکار جدید شوانکمایر,فیلم حشره هستم.
با ارادت.