لا لا لند
لا لا لند (دیمین شزل، ۲۰۱۶)
یکی از معدود مواردی است که به هر دو دستهی عشاق و دشمنان فیلم حق میدهم! فیلم خوبی است به شرطی که مفروضاتش را درون مرزها و محدودههای معینی بپذیریم. درون آن قلمروی که موزیکال کلاسیک میخوانیمش. و یا حتی مشخصتر، درون آن کلاسیکهای آمریکایی. و باز مشخصتر، درون آن موزیکالهای دههی چهل و پنجاه آمریکایی. و این یعنی تماشای دنیا از طریق تلسکوپی که پیشاپیش محدودیتهای خود را اعلام کرده است. ظرافت فیلم آنجاهاست که دقیقاً قصهی دلدادگی دو کاراکتر اصلیاش (اوج و فرود رابطهشان و حرکت میان واقعیتِ موجود و رویاهای هرکدامشان) را بر تاریخ این ژانر (و شاید حتی سیر زمانیاش) منطبق میکند. میتوان نشان داد که چطور ساختار فیلم بهگونهی جذابی بر گرهخوردن رویاهای فردی در دل یک رویای بزرگتر (که از آن ژانر است) بنا شده است. فیلم از دل داستان عاشقانهاش در حال تدوین یک کتابچهی راهنماست. یک کتابچهی راهنما برای پاسخ به این پرسش امروزی که آن موزیکالی که ازش صحبت میکنیم (موزیکال کلاسیک، آمریکایی، بین دهههای چهل و پنجاه) چرا و چگونه کار میکرد، چطور تماشا میشد و یا اصلاً چطور میتواند تماشا شود. از اینرو آن قطعهی رویای پایانی بسیار کلیدی است. ولی پاشنهی آشیل فیلم هم درست در همینجاست که درکش از جهان، تاریخ، و مشخصاً «موزیکال» بسیار محدود و اسیر محدودیتهای همان دورانی است که سرگرم معاشقه با آن است (اینکه یکی از منابع اصلی الهامش ژاک دمی است هم تغییری در این حکم نمیدهد). با این نگاه نوستالژی فیلم و نگاهش به «پایان»ها (پایان سینما، پایان موزیکال، پایان جز، ...) را سخت بتوان جدی گرفت ــ چرا که سینما بیرون از آن نوستالژی آمریکایی همچنان زنده و سرحال است، همچنان فیلمهای بسیار خوبی ساخته میشود و موزیکالهای بسیار خوب هم. اما میتوان دقیقاً در یک محدودهی تنگ و باریک با نوستالژی فیلم همراه شد. نوستالژی یکنوع خاصی از موزیکال، یعنی نوستالژی یکجور مشخصی از زیستن با دنیا و نگریستن به آن. پس اگر ایدهی اصلیِ فیلم چیزی نیست جز ناممکنیها و نرسیدنها، ناممکنی اصلی خود فیلم است. فیلم همانقدر که عاشقانه با فرد آستر و جینجر راجرز و بقیه میرقصد و در سرخوشیهای ملانکولیکشان غوطهمیخورد، پیشاپیش، فروتنانه، به «دیر رسیدن» خود هم آگاه است. همین فروتنی بزرگترین امتیاز فیلم است و شکافی را باز میکند که میتوان به بهانهاش بیشتر در مورد فیلم حرف زد.
نظرات
ارسال یک نظر