جورج کیوکر: ده فیلم
نتیجهی غوطهخوردن در سینمای جورج کیوکر نخست حیرتی است از سر تحسین برای استمرار و مداومتی که در کار است. سال ۱۹۳۵ سیلویا اسکارلت را میسازد و سال ۱۹۸۱ غنی و مشهور را. اولی با تغییر مسیرهای مدامش در مرزهای جنسیت، مود و ژانر، در مواجههی امروزی حتی تصور تاریخ سینماییمان را نیز جابهجا میکند ــ فیلمی چنان رها که معادل اروپاییاش را همان سال شاید فقط ژان رنوار میتوانست بسازد. و دومی که، در متن تحولات سیاسی/فرهنگی/جنسیتی دههی هفتاد به بعد، پاسخِ هوشمندانهی کمنظیری میشود به تغییراتِ زمانه از طرف یک فیلمسازِ رشدکرده در دل سنت کلاسیک. نمونهای مناسب برای ورود به این بحث که چطور یک فیلمساز «سنتی» (و حتا یکی از برسازندگان اصلی یک «سنّت») از دل زبان و نگاه سینماییِ خود زمانه را درمییابد، یا آن را میفهمد، و یا حتی میکوشد با آن کلنجار برود. اما اگر کیوکر همچنان «نو» است، نظیر جان فورد یا ویسنت مینهلی، راز اصلیاش در همان قدرت یگانهی «بیانگریِ» سینمای کلاسیک نهفته است؛ در همان «هنر میزانسن». سینمای کیوکر نیز نظیر سینمای فورد یا مینهلی خالق ژستها و رخدادهای کوچکی است که به لطف درک فیلمساز از «قاب»، «فضا» و «بازیگری» شکل میگیرند. فقط (برای نمونه) کافی است فیلمبهفیلم آنچه دوربین کیوکر با کاترین هپبورن بهانجام میرساند را تعقیب کنیم تا ببینیم چطور رسوخ به این میزان ظرافت و جزئیات یک عمر بررسی و دیدن مکرر را طلب میکند. آنچه در پایین آمده فقط یک فهرست اولیه است برای دنبالکردن سینمای او در طول بیش از پنجدهه. مدتی پیش دوستی برایم نوشت که چه اصراری است به این بازی فهرستهای دهتایی؟ برای پاسخ از تجربهی شخصی خودم نوشتم: کمتر کسی به اندازهی جاناتان رزنبام در پیشکشیدن مدام این فهرستها و بازبینیها فعال بوده است. به لطف فهرستهای او بود که خود من سیلویا اسکارلتِ تکافتادهی کیوکر در میانهی دههی سی را کشف کردم، همچنانکه برای نمونه تکافتادگان درخشان دههی نودِ شرق دور را ــ از بازیگرِ استنلی کوان تا یک روز آفتابیترِ تابستانیِ ادوارد یانگ.
در این صفحات به بهانههای مختلف به سینمای جورج کیوکر بازخواهیم گشت.
۱. سیلویا اسکارلت (۱۹۳۵)
۲. دندهی آدم (۱۹۴۹)
۳. ستارهای متولد میشود (۱۹۵۴)
۴. سفرهایم با خاله (۱۹۷۲)
۵. تعطیلات (۱۹۳۸)
۶. زنان (۱۹۳۹)
۷. غنی و مشهور (۱۹۸۱)
۸. دختران (۱۹۵۷)
۹. تقاطع بووانی (۱۹۵۶)
۱۰. زنان کوچک (۱۹۳۳)
نظرات
ارسال یک نظر