سینمای بیرون
از این روست که امروزه هنر گاس ون سنت به همراه دیگران راهی باز میکند برای قوّتِ دوباره بخشیدن به تصویر، راهی که هیچگونه دِینی به بازماندگانِ منریسم ندارد: شکوه سینما بهسوی پارکی هدایت میشود که پارانویا در آن رنگ میبازد. الکس نمیداند با این رازِ مگو چه کند. به توصیهی مِیسی، همهی ماجرا را در نامهای خطاب به او مینویسد و در آتش میاندازد. در آخرین لحظهها، با پراکنده شدن خاکستر نامه و نه با پذیرفتن نشانههای قتل است که گاس ون سنت درخشش پسرک را رقم میزند. نه اندیشه ورزیدن بلکه به فراموشی سپردن؛ نه اصلاح شدن بلکه مرور کردن؛ و سرانجام نه تابش نور حقیقت بلکه یک سینماست که امکان مشاهدهی سرمنشأ و مرگ را زیر نوری که از تلاطمشان برمیخیزد مهیا میکند – نظارهی تماسشان در یک آن، حادثشده در فضایی بیکران.
***
متنِ کاملِ مقالهی درخشان امانوئل بوردو (منتقد سابق کایه دو سینما) در مورد چهارگانهی ون سنت را با ترجمهی مسعود منصوری اینجا بخوانید.
ممنون وحید عزیز از همخوان کردن ترجمه، و بیش از همه، از پیشنهاد ترجمهی متنی از امانوئل بوردو، که از درخشانترینهای کایهی معاصر بود.
پاسخحذفممنون از تو مسعود عزیز برای ترجمهی عالیات از این متن که لذتش را برای خوانندههای فارسی دوچندان کرد.
حذف