سینمای ۲۰۱۳
این لیستی بود که، مطابقِ عادتِ چندسالِ گذشته، در پایانِ ۲۰۱۳ به عنوانِ جمعبندی نوشته بودم. آن موقع، گرینگوی پیر بسته بود و در نتیجه انتشارِ این متن در اینجا ماند تا حالا. برای این جمعبندی، چندان در قیدِ دوگانههایی نظیرِ داستانی/مستند، بلند/کوتاه، هالیوود/حاشیه، سنتی/رادیکال نبودم، اینها انتخابهایی بود از میانِ هر آنچه که نامِ «سینما» را داشت و در طولِ یکسالِ گذشته با من مانده بود. در هفتهی آخرِ دسامبر که این فهرست را آماده میکردم، هنوز تعدادی از فیلمهای سال را ندیده بودم، نظیرِ کارهای آخرِ اسکورسیزی، میازاکی و پولانسکی که میتوانستند اینجا حضور داشته باشند و البته، مهاجرِ جیمز گری. حالا که این فهرست را اینجا میگذارم، آن را بهروز نمیکنم. جاماندهها بمانند برای فهرستِ پایانِ ۲۰۱۴. تنها تغییری که در فهرستِ زیر دادم مربوط به چند جابهجایی در ترتیبِ فیلمهاست. سالی بود که در آن عمدتاً انتظارها برآورده نشد و به جایش نامهای تازه و جوان دلچسبتر بودند.
۱. ویولا (ماتیاس پینیرو)
یگانه فیلمِ سال که در آن تکتکِ جزئیاتِ پیشپاافتاده (حرکتِ سر، نگاه، تغییرِ لحنِ ادای هر دیالوگ و ...) در ترکیبی خلاقانه کنار هم نشستهاند؛ رهاترینِ فیلمهای سال و به گونهای پارادوکسیکال فکرشدهترین و سنجیدهترینِ آنها؛ ترکیبِ دلچسبِ تجربهگری و وفاداری به سنتِ نمایشی؛ غریبترین فیلمِ سال از نظرِ همنشینیِ دستاوردِ نهایی در کنارِ بیادعاییِ محض ... و بهخاطرِ ساختار «هرمگونه»ای که از مجموعهای از تقاطعها و همهمهها و شلوغیها میآغازد تا در نهایت به یک چهره، یک آواز، و یک لحظهی خلوتِ شخصی بیانجامد ...
۲. لویاتان (لوسین کستینگ-تیلور و وِرنا پاراول)
(در موردش اینجا نوشتهام: +)
۳. فرانسیس ها (نوا بامباک)
کاراکتری که نوآ بامباک با کمکِ گرتا گرویگ طراحی کرده و خودِ گرویگ بازیاش کرده، صحنهای پرنقشوُنگار آفریده که پیشترها فقط از «نقاشان» برمیآمد ... و ما باید نود دقیقه چهارچشمی به این دخترِ «ناهمخوانِ بازنده» خیره شویم تا شاید از این فیلمِ پر از انفجارهای آنی و تلاطمهای حسی که همه پنهاناند، که هیچیک به چشم نمیآیند، چیزی را رصد کنیم ... و شاید به خاطرِ اینهاست که فرانسیس ها فیلمِ تماشاهای مکرر است تا یکبار دیدن و به خاطرِ تمامیِ این نادیدنیها است که نوآ بامباک میتواند پرشمار فیلمهای جوانانِ گرفتار و دربند و در بحرانِ این سالها را فاتحانه پشتِ سر بگذارد ...
(در موردش اینجا نوشتهام: +)
۴. درون لووین دیویس (برادرانِ کوئن)
(در موردش اینجا نوشتهام: +)
۵. آگوست و بعد (ناتانیل دورسکی) [18 دقیقه]
تجربهی دلچسبِ دیگری از یکی از خالقانِ نور، در تداومِ کارِ آفرینندگانی همچون استن برکیج
۶. نور پس از ظلمت (کارلوس ریگاداس)
(یادداشتی به زودی برایش خواهد آمد)
۷. صداهای همسایه (کلبر مندونسا فیلو)
(یادداشتی به زودی برایش خواهد آمد)
۸. حالا کجاش رو دیدین (آلن رنه)
(در موردش اینجا نوشتهام: +)
۹. جری و من (مهرناز سعیدوفا) [38 دقیقه]
(در موردش اینجا نوشتهام: +)
۱۰. حماقت آلمایر (شانتال آکرمن) [2011]
یک ترجمانِ بصری یگانه برای جهانِ کنراد؛ جهانی روایی که در فاصلههایی مشخص از حرکت باز میایستد تا نمایشگرِ یک غوطهوریِ گامبهگام در توهمی خودساخته شود ...
و ده فیلم دیگر:
- غریبهی کنار دریاچه (آلن گیرودی)
- ویک+فلو یک خرس دیدند (دنی کُته)
- استاد بزرگ (وونگ کاروای)
- پیش از نیمهشب (ریچارد لینکلیتر)
- قصههایی که نقل میکنیم (سارا پولی)
- هِی-وون دخترِ هیچکس (هونگ سانگ-سو)
- مالوسا، متفاوت (نیکلاس ری)
- پله آخر (علی مصفا)
- آخرین بار که ماکائو را دیدم (ژائو پدرو رودریگز و ژائو رویی گِرا دا ماتا)
- جنگیریِ شیرین (پدرو کوستا) [30 دقیقه] (+)
کارگردان و فیلمنامهنویس سال: ماتیاس پینییرو
بازیگر سال: گرتا گرویگ
«تکنولوژی» و جلوههای ویژهی سال: ترکیبی از لویاتان و جاذبهی کوارون
پنج فیلمِ بدِ «بادشده»ی سال:
- دوازده سال بردگی (استیو مککوئین) [آمریکاییها]
- تعطیلاتِ بهاریها (هارمونی کورین) [کایه دو سینما] (در موردش اینجا نوشتهام: + و +)
- بازی آدمکشی (جاشوا اُپنهایمر) [فیلمِ سالِ سایت اند ساوند]
- زیبایی بزرگ (پائولو سورنتینو) [بیشتر انگلیسیزبانها]
- خلسه (دنی بویل) [در ایران]
امیدهای بر باد رفته – انتظارهای بیحاصل:
- نشانی از گناه (جیا ژانگکه)
- آبی گرمترین رنگهاست (عبدالطیف کشیش)
- به سوی شگفتی (ترنس مالیک) (در موردش اینجا نوشتهام: +)
- بهشت: ایمان (فیلم دوم از سهگانهی اولریش سیدل)
- گذشته (اصغر فرهادی)
افسوسِ سال:
- حرامزادهها (کلر دنی)
درود و سپـاسِ فـراوان جنـابِ مـرتضـویِ عزیــز.
پاسخحذفممنونم احسان جان.
حذفمحمدرضا:
پاسخحذفخيلي خيلي خيلي کامل بود
ممنونم محمدرضا جان
حذفبسیار عالی و اینکه خیلی خوشحالم بسیاری از فیلم های محبوبم در لیست شما هست.برای من فرانسس ها درصدر و صداهای همسایه دوم.این دومی را باید یکبار دیگر ببینم.پلی مابین گذشته و حال،آن حس ناامنی که از ابتدا با افتادنِ آرام برگ درخت بر روی زمین آغاز و با پسر بچهِ سرگردان به اوج می رسد.خلاصه حتما منتظر نوشته تان در باب این فیلم خواهم بود و تا آن موفق فیلم را یکبار دیگر می بینم...
پاسخحذفممنون از لطف و توجه شما
حذفعرض معذرت،بابت اشتباه در نوشتار.
پاسخحذفباز هم ممنون
حذف3 ساله که گذشته ولی berberian sound studio هم میتونس قرار بگیره تو این لیست :)
پاسخحذفو یه سوال دیگه داشتم خدمتتون اینکه فیلم جدید فیلیپ گرندریو رو دیدید یا تو برنامه تون هست؟