دربند
دربند (پرویز شهبازی، 2013) – •
گفتنِ اینکه دربندِ پرویز شهبازی فیلمِ خیلی خیلی خیلی بدیست، درمانی بر شرمِ حاصل از تماشای آن نیست. به عنوان تماشاگر از دیدنش شرمندهایم، سازندگانشان را به خدایشان واگذار میکنیم – تماشاگری باحوصلهتر شاید بنشیند و صحبت کند که چرا همچنان پس از 60 سال نگاهِ فیلمسازِ متفاوت و روشنفکرِ ما به «شهر» و تعاملهای پیچیدهی ساکنانِ آن باید بر گِردِ ایدهی «تهرون تهرون که میگفتن همین بود؟ همش پُرِ نامرد و نارفیق؟» بچرخد. و تماشگری باحوصلهی بیشتر شاید سرِ این چیزها هم صحبت کند که چقدر دورهمچیدنِ چند «رفیق» برای نوشِ جانکردن جگر و بلافاصه بعدتر تبدیلشان به «نارفیق» یک پیشنهادِ بسیار ناشیانه است برای «عرضه»ی کاراکتر. همان تماشاگرِ باحوصله حتا اگر حوصله و جانی برایش مانده باشد، شاید در موردِ سررسیدنِ نهایی پسرِ مردِ طلبکارِ داستان و پارهکردنِ سفتهها و «تراژدیِ» پایانیاش ایدههای بامزهتری داشته باشد ... بحث بر سرِ چیزهایی از جنسِ «سینمای شهری» یا «رئالیسم» یا «نگاهِ انتقادی» هم بماند برای تماشاگرانِ خیلی خیلی خیلی باحوصلهتر.
نظرات
ارسال یک نظر