بارت و بازن

 

باید اعتراف کنم که اتاقِ روشنِ رولان بارت را تا این اواخر نخوانده بودم. کتابی که خواندنش همزمان شورانگیز بود، موتوری محرک بود و نیز جاهایی شوکه‌کننده. کتاب البته در موردِ عکاسی است و گاه با تردید به سینما می‌نگرد، اما نمی‌شد یادِ بحث‌های دیگری که «رئالیستی» چون بازن در موردِ ماهیتِ تصویرِ سینمایی داشت نیافتاد. بعد به کتابِ دیگری برخوردم با نامِ نوشتنِ تصویر پس از رولان بارت، مجموعه‌ای از مقاله‌های انتقادی در موردِ ایده‌های متفکرِ بزرگ، که در آن نوشته‌ای نیز بود از کالین مک‌کیب با عنوانِ بارت و بازن: هستی‌شناسیِ تصویر. تکه‌ای کوتاه از آن را اینجا می‌خوانید: 

 

وقتی متوجهِ شباهت‌های میانِ ایده‌های بازن و بارت [در اتاقِ روشن] می‌شویم، خود‌به‌خود این پرسش پیش می‌آید که چرا بارت در مراجعش نامی از بازن نبرده است. این غیاب قابلِ تأمل‌تر می‌شود، وقتی به این فکر کنیم که بارت به صورتی گذرا به بازن اشاره می‌کند – اما برای بحث در موردِ تئوریِ کارکردِ قاب در سینما. و از یاد نبریم که کتابِ بارت در اصل در مجموعه‌ای توسطِ کایه دو سینما چاپ شد، مجله‌ای که بازن پایه‌گذارش بود. پس چطور می‌توان چنین غیابِ شگفت‌انگیزی را توضیح داد؟ آیا فقط مسأله‌ی مدِ روز بود؟ اُمانیسمِ کاتولیکی و استتیکِ رئالیستیِ بازن او را به بیرون از لیستِ تئوری‌های قابلِ بحث در دهه‌های 1960 و 1970 تبعید کرده بود. اما اگر بارت، به عنوانِ یک پاریسیِ خوب، به مدهای روز آگاهی داشت، در همان‌حال قربانی‌شان نیز بود. به هر حال، با نظر به این که کلیتِ این کتاب بر ضدِ تمامیِ مدهای روشنفکریِ آن روزگار نوشته شده بود و صراحتاً سرمشقش را از تصورِ سارتر می‌گرفت (یک کتابِ دیگرِ خلاف‌آمدِ روز که آدم ممکن بود آرزویش را داشته باشد)، چنین توضیحی خارج از بحث است. و واقعاً هم احتمالش خیلی کم است که کسی چون بارت بخواهد دِینش را به نویسنده‌ای دیگر پنهان کند.

مسأله فقط این است که باورش سخت است که بارت آگاهانه بدونِ ذکرِ منبع ایده‌ای را از بازن گرفته باشد. اما آنچه روشن است بارت برای نوشته‌ای که آخرین کتابش نیز شد، مطالعه‌ی سیستماتیکی را انجام نداد. این احتمالش زیاد است که بارت مقاله‌ی بازن را در دورانِ شروعِ کاری‌اش خوانده باشد و باز ممکن است که ایده‌های بازن در موردِ رابطه‌ی مرگ و عکاسی، و مشخصاً در موردِ پرتره‌های خانوادگی، تأثیری در ناخودآگاهش گذاشته باشد [نویسنده‌ی مقاله پیش‌تر نیز به شباهتِ رابطه‌ی تصویر و واقعیت در نگاهِ این دو اشاره کرده بود] . یک کاوشِ تاریخیِ بیشتر در موردِ خوانده‌های بارت در دهه‌ی 1940 و مقایسه‌ای دقیق‌تر میانِ دو متن می‌تواند نتایجی جالبِ توجه‌تر داشته باشد.  

نظرات

پست‌های پرطرفدار