در سرخوشیهای نودساله بودن (5)
عکسِ روی جلدِ کتابِ هوبرمن در موردِ مخلوقاتِ شعلهورِ جک اسمیت
یوناس مکاس و نمایشِ «سکس»
از ستونِ 10 آوریل، 1969؛ ژورنالِ فیلم
سکس به عنوانِ «مسأله»
تئورما را به عنوانِ یک فیلمِ مهم و رهاییبخش در نظر خواهند گرفت، همچنانکه بعضیها من کنجکاوم (زرد) را با این تعبیرها ستودند. اما مشکلِ این فیلمها اینجاست که اصلاً رها نیستند. این فیلمها، این فیلمسازها، هنوز با سکس به عنوانِ یک مسأله مواجه میشوند: [اما] وارهول فیلمهایی میسازد که در آنها سکس محتوای فیلم به عنوانِ تجربه است، به عنوانِ خوشی (یا اگر بحث به فیلمی از جک اسمیت مربوط باشد، به عنوانِ درد). وارهول فیلمهایی در موردِ مسألهها نمیسازد. این تفاوتِ اصلی در نمایشِ سکس است توسطِ وارهول (و به صورتِ کلی سینمای زیرزمینی) یا فیلمهای «هنریِ» تجاری.
پینوشتِ مترجم:
نکتهای که جالبِ توجه است حملهها و متلکهای فیلمساز/منتقدهایی همچون مکاس به سینمای «هنری» است. استن برکیج در گفتگویی اشاره میکند که سینمایی که به عنوانِ تماشاگر دنبال میکند، آن چیزی است که یا هالیوود عرضه میکند و یا سینمای تجربی/زیرزمینی است، و به چیزِ دیگری در این میان باور ندارد. در موردِ این بحث مطالبِ دیگری در راهند!
سلام آقای مرتضوی
پاسخحذفمیخواستم بدانم جسارتاً تحصیلات شما در چه زمینه ای است ؟
من مهندسی خواندهام ...
حذفممنون بابت مطالب خوبتان وحیدجان،
پاسخحذفمن متاسفانه فیلمی از مکاس ندیدم. بهترین فیلمهاش کدوما هستند؟ ون فیلمهایی که راه ارتباط با دنیاش رو بهتر امکانپذیر کنه؟
امیدوارم در مورد سینمای خودش هم بنویسید
با تشکر - محمد
تا آنجا که من دیدهام، سه فیلمِ مهم مکاس اینها هستند و میتوانند تصویری از کلیت سینمای او برای شما بسازند:
حذف«والدن» (1969) - Walden
«بازماندههای سفر به لیتوانی» (1972) - Reminiscences of a Journey to Lithuania
«از دسترفته، از دسترفته، از دسترفته» (1975)- Lost, Lost, Lost