به سوی «هولی موتورز» – گامِ نخست
This is a Persian translation of Nicole Brenez’s article on Holy Motors - Image-Circuits – originally appeared in Cahiers du cinéma, no. 682, October 2012; then translated into English by Felicity Chaplin and published in Lola. Persian translation was also done with the author’s permission.
تصویر-مدارها
نوشتهی نیکول برنه
ترجمهی و. م.
هر فیلمی سیلانی از تصویرها را سامان میدهد: اما همساز کردنِ این سیلانها همچون مجموعهای از مدارها، اندیشه بر گوناگونیشان، کار روی اتصالها، هارمونیها [Eurythmies] و مدار-کوتاههایشان – یعنی منتقلکردنِ اختلافِ سطحِ انرژیهای مخالف و در واقع ناهمگون - نیازمندِ بنا کردنِ یک بوطیقا [1] است در معنای فرمالِ کلمه: یک هنرِ خطِ مونتاژ. تاریخِ سینمای فرانسه با شاهکارهایی نقطهگذاری شده است که در هر دو معنا «شاعرانه» [2] بودهاند: ساختاری و افسونکنندگی. فیلمِ آلبرتو کاوالکانتی، نه چیزی به جز زمان (1926) [3]، این نخستین و تجربیترین از مجموعهی سمفونیهای بزرگِ شهری، سَلَفِ مستقیمِ هولی موتورز است: یک سفر-مقاله، بیست-و-چهار ساعت در پاریس؛ فیلمی که از یک زرادخانهی شکلپذیر [ماحصلِ هنرهای تجسمی] شروع میکند که سینما در آن زمان دمِ دستش داشت تا با آن کلیشههای بورژوایی را ویران کند، و بعد جستجویی را به دنبالِ یکسری موقعیتِ پر از تحرک و بسیار هیجانانگیز (کارنوال، سالنِ رقص، همآغوشی، ژستهای کار کردن، …) سامان میدهد و سرانجام در خودویرانیِ فرمتِ 35 به اوجِ خود میرسد، همچون شاهدی بر مرگِ خشونتبارِ قهرمانش – درست مشابهِ آنچه که، تقریباً یکصد سال بعدتر، در صحنهی پر-لاشزِ هولی موتورز روی میدهد و در آن تودهای از پیکسلها در هم میشکنند.
میانِ این دو قطعهی جفت [در فاصلهی صدساله]، آوازِ عشقِ (1950) ژان ژنه [4]، با ابداعِ نظامی کوچک و خودبسنده به قصدِ گشایشِ ورود به قلمروهایی تازهتر، خود را به تمامی وقفِ بازنماییِ تصویرِ روانکاوانه میکند. یک زندانبانِ چشمچران، یک زندانیِ پیرِ هرزه، یک زندانیِ جوانِ سَرخورده، جمعیتی از آدمهای دربند، هر یک در سلولِ خود، که به انبانی از غرایز تبدیل شدهاند؛ فورانِ نگاهها، از تنبیههای بدنی و، بیش از همه، از فانتزیها: زندان تصویرها را آزاد میکند. آوازِ عشق سه رژیمِ متفاوتِ فیگوراتیو را به هم میبافد: تقریبِ رئالیستی (زندان به صورتِ مجموعهای از ژستها و قطعهها/تکهها/بخشهای جداگانه به تصویر کشیده میشود یا موضوعِ مواجهه قرار میگیرد)؛ فانتزی به عنوانِ دندهها/گیربکسِ [ارتباطدهندهی بینِ] سناریوها (رویای خطیشدهی زندانی که در دلِ طبیعت میگذرد)؛ فانتری همچون کنشِ یادگارپرستانهی [= فتیشسازِ] یک پدیده (تخیلاتِ قطعهقطعه و اروتیکِ زندانبان). به پاسِ چنین ناهمگنیای، تنِ مردانه در وضعیتهای مختلفِ تجلیاش تکثیر میشود؛ گاه در فرمی زیبا و گاه در فیزیولوژیِ یکنواختش، گاه همچون یک هنرِ نقشِ برجسته و یا حتا به صورتِ یک سایهنمای [ضدِ نورِ] کاملاً رؤیاگون. اما این سه رژیم (ساختمانِ رئالیستی، خیالپردازیِ نه چندان پیچیده و شیفتگیِ تثبیتشدهی [5] عمیق) گرچه آشکارا در برابرِ هم ایستادهاند و فاقدِ هر منفذی برای مبادله با یکدیگرند، به گونهای پنهانتر همدیگر را جذب میکنند، انحراف میدهند و در هم نفوذ میکنند؛ در هم گره میخورند و مدار-کوتاههای روایت را شکل میدهند.
ساختارِ زیرزمینیای که جنونِ تمناگرانهی آوازِ عشق را شکل میدهد، با گذر از همهی تمایزهای معمولِ میانِ روانها [ی متفاوت]، میانِ یک و بیشمار، و میانِ تکه و کلیت، تعریفی از انسان را پیشِ نظر میآورد که بعدتر در متنی کوتاه از ژنه (نوشتهشده در 1967) کاملتر بیان میشود؛ متنی که همان عنوانِ باشکوهش اشارهای است به تقدیرِ کلیشههای تصویر شده در فیلمِ کاوالکانتی: «آنچه که از رامبراند باقی میماند چهار تکه میشود و با سیفونِ دستشویی به درون کشیده میشود». این نوشتهی ژنه، که از راز-و-رمزِ نگاهی مبهوت در فضای سربستهی یک واگنِ قطار جرقه میخورد، دستورِ کارِ دراماتورژیکِ هولی موتورز را خلاصه میکند:
در جهان تنها «یک مرد» وجود دارد و وجود داشته است. او به تمامی در هر یک از ماست؛ او خودِ ماست. در هر یکی دیگری است و نیز تمامِ آن باقی. به استثنای آن پدیدهای که هنوز برایش نامی ندارم و به نظر میرسد که این مرد را به تمامی دوپاره میکند، در تجلیهای گوناگونش تکهتکه میکند و هر یک از تکهها را به ما بیگانه میکند.
***
یادداشتهای مترجم:
1) Poetics
2) Poetic
3) فیلمِ کاوالکانتی، نه چیزی به جز زمان، را میتوانید اینجا تماشا کنید.
2) آوازِ عشق تنها فیلمِ ژان ژنه را میتوانید اینجا تماشا کنید.
3) Fixation. تعبیری که ریشههایش به فروید برمیگردد و اشاره به کشش/دلبستگیای دارد که از دورانِ طفولیت در روانِ فرد تثبیت شده است. اینجا به چشمچرانی نگهبانِ زندان در فیلمِ ژنه اشاره دارد.
بسیار ممنون از نوشتتون.
پاسخحذفاین شاید همه چیزی که در «هولی موتورز» اتفاق می افتد نباشد ولی بی شک کلید مهمی است در گشایش فیلم که به درک بهتر فیلم کمک می کنه.
من فقط نقشِ انتقالدهنده رو داشتم؛ ولی تشکرِ خوانندههای ایرانی رو پیشاپیش به نویسندهاش ابلاغ کردم!
پاسخحذفچه نوشتهی متکثر متراکمی... نوشتهای در تلاش برای کمک به ورود به جهان اثری دیگه (رمزگشایی؟) که خودش به مرتبهای میرسه که یک جهان تازه میسازه؛ کمک میکنه که رازهایی رو درک کنیم و رازهای جدیدی رو برای درک کردن پیش میذاره... بسیار در خور فیلم بود.
پاسخحذفخوشحالم که دوست داشتی هادی جان ...
حذف