ساریس و تجدیدنظرهایش
ساریس در مقدمهی کتابِ سیاست و سینما نوشت: «فکر میکنم … یک تجدیدِنظرطلب هستم در بیآرام-و-قرارترین معنایی که از تعبیرِ بازنگریِ مدامِ خود برداشت میکنید». «در نتیجه در ذهنم، تمامِ فیلمهایی که دیدهام، در دلِ پسزمینههای یکسره در تغییرِ خود، مدام در چرخش و جابجاییاند». این گشودگی به روی شگفتیِ سینما درست روبروی آن اصلِ یک مواجهه/یک حکمِ پالین کیل مینشیند؛ گشودگیای که به بهترین شکل برای من در دیدارهای مکررِ ساریس از کوبریک تبلور مییابد. در 1975 نوشت: «مسئله برای من نه دیدنِ نور، بلکه درکِ فرمِ ویژهی کوبریک از تاریکی است». اما این داستان با ادیسه شروع شده بود و با گزارشی کوتاه از بازبینیِ دومِ آن که او پیشتر در کتابِ سینمای آمریکا حملهای گزنده را به آن شکل داده بود («پایانبندی با ابهامِ نامشخصش قابلیتِ یک اینگمارِ فوری [1] را دارد»). دو سال بعدتر بود که او نگاهِ «اصلاحی»اش را به فیلم انداخت که نتیجهاش یکی از دلپذیرترین فصلهای تاریخِ نقدِ آمریکایی بود. «باید بگویم که اخیراً نگاهِ دیگری به ادیسهی 2001 کوبریک انداختم در حالی که قبلش سیگاری کشیده بودم که به من اطمینان دادند چیزی قویتر و خیلی اصیلتر از آن گیاهی دارد که پایهی کینگ سانو [نامِ یک سیگار] را میسازد (این را هم باید اعتراف کنم که [یک نوشیدنی] در حدِ ورموثِ کاسیس مرا کامل از خود بیخود میکند، اما بگذریم از این دست اختلافهای نسلی). به هر حال، با اطمینان آماده شدم تا در مساعدترین شرایطِ فیلمبینی به سراغِ ادیسهی 2001 بروم، و شگفت اینکه (تا آنجا که به خودم مربوط است)، احساس میکنم باید نظرِ قبلیام را در موردِ فیلم پس بگیرم. ادیسه در واقع یک اثرِ بزرگ از یک هنرمندِ بزرگ است». نمیدانم چه چیز در این متن است که مرا عاشقِ آن میکند – این واقعیت که غیرِ ممکن است که تصور کنیم کسِ دیگری میتوانست آن را بنویسد (در 1970! در ویلیجوویس!)، دوریِ کاملِ آن از تزویر، یا رهاییاش از هر عصبیتِ ممکن. و تازه چند سطر بعدتر، اوجِ اصلی در راه بود «حتا فکر نمیکنم که این فیلمی باشد منحصراً، یا مخصوصاً، برای ذهن (و حالا این را با صدای یک اقتدارِ لرزان مینویسم)».
* بخشی کوتاه از نوشتهی کنت جونز در بزرگداشتِ کارنامهی اندرو ساریس؛ ترجمهی این نوشته (اندکی کوتاهشده) در شمارهی یکِ فصلنامهی فیلمخانه چاپ شده است.
[1] Instant Ingmar
نظرات
ارسال یک نظر