ساریس و میزانسن
بخشی کوتاه از مقالهی کنت جونز در بزرگداشتِ اندرو ساریس چاپ شده در شمارهی یکِ فیلمخانه
هوشمندانهترینِ کارِ او پرتابِ دو عبارتِ فرانسوی به زبانِ انتقادیِ آمریکایی بود – مؤلف و میزانسن. مؤلف انتخابی هوشمندانه بود که دو نشان را با یک تیر زد. از یک طرف فرونشاندنِ تعصبِ در آن وقتْ غالبِ ادبی در نقدِ فیلم با پیدا کردنِ آلترناتیوی برای مؤلفِ ادبی و از دیگر سو قوام بخشیدن به ایدهی آفرینشِ شخصی که فراتر از کلمهی فیلمساز رفت. میزانسن اما کلمهای رازآمیزتر بود و نه ساریس و نه الکساندر آستروک دقیقاً تعریفش نکردند. «میتوانیم بگوییم میزانسن فاصلهای است میانِ آنچه روی پرده میبینیم و حس میکنیم با آنچه که میتوانیم با کلمهها بیانش کنیم». ساریس این را در جوابِ پزشکی از مریلند نوشت. جوابی قابلِ قبول ولی همچنان بغرنج. «میزانسن شکل بخشیدن به یک هستهی اُبژکتیو است. اگر آن هستهی اُبژکتیو را بیرون بکشید، با یک جنبهی کاملاً شخصیِ بدونِ میزانسن مواجه خواهید شد». تعریفِ بدی نیست اما هنوز یک راهِ زینتیِ گفتنِ این است که فیلمسازها مادهی خامِ خود را همان جور شکل میدهند که مجسمهسازها خاکِ رُس را. «کلمهی میزانسن هر معنایی که بدهد شاید کمتر از آنچه که به نظر میآید مهم باشد». نمیدانم آیا آن پزشک با چنین پاسخی قانع میشد یا نه.
نکته اینجاست که میزانسن تعبیری است، یا تعبیری بود، نه چندان ساده تعریفشدنی، و تا اندازهی بسیاری انعطافپذیر، که در نهایت میخواست از یک نوع جادو یا از یک پروسهی کیمیاگرانه در نقطهی تلاقیِ هنرمند و مادهی خامِ او سخن بگوید. این نوع شورِ کاملاً استتیک در طیِ سالها در حاشیهی نقدِ فیلم باقی مانده بود – سینما را یا به عنوانِ یک پدیدهی مدرن و تئوریمحور که همگام بود با تسلطِ رو به تکوینِ پرولتاریا (ساریس به گونهای درخشان در نقدِ آیزنشتاین نوشت: «وقتی آیزنشتاین اعلام کرد که هر چیزی تا آن حد اهمیت دارد که مسألهی تغییراتِ زمانی مطرح باشد، بازیگر به عنوانِ یک عاملِ کاملاً ضدِ انقلابی که خلافِ جریانِ طبیعیِ تدوینِ دیالکتیکی عمل میکند به فراموشی سپرده شد»)، یا به عنوانِ یک پدیدهی خالصِ جامعهشناسانه (نوشت: «به محضِ این که موجودیتی به نامِ مریلین مونرو را به عنوانِ یک المانِ شمایلنگارانه در نیاگارا معین کردیم، به گونهای نادقیق یک عنصرِ متغیر را با یک نامِ نامتغیر محدود کردهایم»)، یا به عنوانِ یک ماشینِ سرگرمیساز، و یا به عنوانِ حاصلِ جمعِ همهی اجزایش، و نه چیزی بیشتر از آن، در نظر میگرفتند.
نظرات
ارسال یک نظر