سفری شخصی به جزیرهی شورشی - یادداشتِ اول
مدتی پیش کرایترین پنج فیلم دههی شصتِ ناگیسا اُشیما را در قالبِ یکی از مجموعههای Eclipse خود منتشر کرد؛ مجموعههایی با ارزش که در کنارِ فیلمهای معمولِ کرایترین، یک جور کارکردِ بازیابی تاریخی را نیز دارند. این برای من نیز بهانهای شد برای مرورِ سینمای (تا آنجا که میدانیم) مهمترین فیلمسازِ پس از جنگِ سینمای ژاپن. این مجموعه فلشریویوها که به تدریج و پراکنده خواهند آمد نگاهی کوتاه و فشرده به چند فیلمِ او دارند. با فیلمی شروع میکنم که اگرچه در مجموعهی کرایترین نبود اما یکی از کلیدیترین کارهای اوست [فیلمی که در نوشتههای فارسی بیشتر به عنوانِ جشن از آن یاد شده].
مراسم (1971 – ناگیسا اُشیما) – ****
ضیافتهای سوگواری و جشنهای عروسی؛ آئینها و مراسمها. در کارنامهی فیلمسازِ یاغی که منتقدِ هر چیزی بود که رنگ و بوی «ژاپنی» داشت، و از جمله سینمای ژاپن و در نتیجه نگاهی که غرب به سینمای ژاپن (کوروساوا، میزوگوچی، اُزو، ناروسه) داشت – گفته بود غربیها همیشه در این سینما زیبایی فرمال را دیدهاند، بیهیچ درگیریِ جدی با تِم (قدرت، خشونت، سکس، …) - مشکل بتوان فیلمی مثالزدنیتر از مراسم برای ردیابی نگاهِ او به سنت دید؛ و سنت برای او چیزی جز این آئینها و مراسمها نیست، جایی که روحِ فرهنگ به تمامی رخ مینمایاند. او خاندانِ ساکورادا را در طول نزدیک به سه دهه دنبال میکند، از مراسمی به مراسم دیگر، از آئینی خانوادگی به آئینی دیگر. آدمها عوض میشوند، رابطهها پیچیدهتر میشوند اما شکلها مدام به تکرار در میآیند – هم در مراسمها و هم در رابطهها، از پدر به پسر، از مادر به دختر. برهمزنندهی این چرخه پسزمینهی تاریخِ پس از جنگِ ژاپن است و مرگِ پدربزرگ گونهای پایانبخشِ نمادینِ آن (مرگ در فیلم همهجا حضور دارد؛ این نگاهِ گزندهی فیلمساز نیست که سنت را گرهخورده با مرگخواهی میبیند؟) – پیش از آن اما شاهدِ جشنِ عروسیای گروتسگ خواهیم بود بیحضورِ عروس؛ آئینی که در نهایت از آن فقط کالبدی برجای مانده است. ولی تقابلِ شکل و محتوا نه فقط روح و «مضمونِ» فیلمِ اُشیما و نه فقط (آنچنان که اشاره شد) پسزمینهی نگاهِ او که شکلدهندهی فرم و ساختِ فیلم او نیز هست. او که بر علیهِ خود نیز مدام میشورید - ساده نیست یافتنِ دو فیلمِ پشتِ سرِ همِ او که دغدغههای فرمالِ مشابهی را به نمایش بگذارند، گاهی داستانگوست و بلافاصله یک آوانگارد؛ یک فیلمسازِ تجربی است و در فیلمِ بعدی یک مدرنیستِ دههی شصتی - اینجا به گونهای متناقض به سینمای کلاسیکِ ژاپن بازمیگردد – فیلمی تاریخی (با حس و حالِ کوروساوایی) با قاببندیهایی یادآورِ فیلمهای امپراتور که در آن کادرِ اسکوپ فرصتی استثنایی به اُشیما میدهد تا برای تقارنها و لایههای تو در توی مراسمهایش ترجمهای بصری بیابد. و باز متناقضتر این که او این فرمِ کلاسیک را علیهِ خود به کار میبرد: داستانی روایت شده در دو سطحِ متفاوتِ زمانی که با حذفهایی روایی و ابهامهایش شکلی سوبژکتیو، غیرِ قابلِ اعتماد و در نهایت فاصلهگذارانه به خود میگیرد؛ فیلمی کلاسیک که از درون به چیزی ضدِ خود بدل میشود.
وحید عزیزم سلام مطلب رو خوندم
پاسخحذفموفق باشی محسن
ممنون محسن جان از توجهت
پاسخحذف"فیلمی کلاسیک که از درون به چیزی ضد خود بدل می شود"
پاسخحذفشاید همین یک جمله برای توصیف فیلم کافی بود :-)
ممنون
پاسخحذفوحید جان
پاسخحذفواقعا یکی از معدود کسانی هستی که آثار شاخص سینمای شرق (ژاپن و کره) رو به خوبی می شناسی...
در هر صورت برای من که با سینمای شرق (به مانند سینمای اروپا) آشنا نیستم، دیدن این آثار شاخص، بسیار جذاب و غافلگیر کننده است!
(این فیلم رو مثل بقیه، حتما در اولین فرصت خواهم دید...)
تشکر
مطالب دنباله دار انهم روی فیلمسازی مثل اوشیما بسیار فکر خوبی است.
پاسخحذفاز اوشیما تنها دو فیلم "کریسمس مبارک آقای لارنس" و "امپراتوری احساس" مشهورش را دیدم. هر دو را دوست داشتم.
خب پس من فیلم از ائشیما بیشتر دیدم.
پاسخحذفمن امپراتوری هوس و مرگ با به دار آویختن هم دیدم علاوه بر اون دو فیلم مشهورش. فیلم خیابان های عشق و امید هم تو نوبته که ببینم و نمی دونم چرا هنوز ندیدم.
جدا از شیوه های روایی نامتعارفش قاب بندی های این بشر رو هم به شدت دوست دارم. چند وقت پیش مقاله ای خوندم که می گفت کاری که گدار انجام می داد رو اوشیما تماماً یک دهه پیش از اون انجام داده بود هر چند الان به نظرم این سخنی اغراق شده است و جنس سینماش تفاوت مشخصی داره با جنس سینمای گدار ولی به نظرم تا حدودی بیانگر اهمیت اوشیماست.
منتظر بقیه ی یادداشت ها هستم.
از اوشیما فقط شهر عشق و امید را دیدم نظرتون در موردش چیه؟
پاسخحذف___________________
به به!از گرل هم فیلم ریت کردید.نمیخواید دربارش چیزی بنویسید؟یا حداقل مقالات خوبی دربارش و فیلم های زنزیبر معرفی کنید مخصوصا اون دو تا فیلم مهمش-تخت خواب باکره و افشاگر؟
ممنون از دوستانی که کامنت گذاشتند
پاسخحذفمن به تدریج پرونده اُشیما رو تکمیل می کنم و قصد دارم هفت، هشت فیلم مهمش رو پوشش بدم. «امپراتوری احساس»، «شهر عشق و امید» و ... هم در میانشان هستند. پس سر فرصت در موردش صحبت می کنم.
فرزاد خ،
سینمای اُشیما را به چند دورهی مختلف تقسیم میشود کرد. بعضی کارهاش واقعا همجهت با تجربههایی بوده که در دههی شصت در اروپا انجام میشده (فیلمهایی که کرایترین در این مجموعهی جدید منتشر کرده شامل این سری از کارهاش هستند)ولی همان طور که گفتید من هم فکر میکنم جملههایی مثل "کاری که گدار کرد رو اون یک دهه .." بیش از اندازه کلی هستند ...
فیلمآرتیک،
بحث فیلیپ گارل [یا گرل] مفصله و باید سر فرصت در موردش صحبت کرد.
مطلب رزنبام چشمانداز خوبی هم در مورد سینماش و جایگاهش در میان نسل جدید منتقدان غربی میدهد
http://www.jonathanrosenbaum.com/?p=20402
مطلب خوبی هم کنت جونز دارد به عنوان ضمیمهی DVD فیلم Regular Lovers که متاسفانه انلاین در دسترس نیست.
شاید کمی بی ربط به نظر برسد
پاسخحذفاما این لینک رو یه نگاهی بیاندزین
کارهای کانسپت آرت " درخت زندگی"ترنس مالیک
http://www.ghull.com/news/news_main.php
ممنون رضا از لینک،
پاسخحذفالبته به جز خبر من اطلاعات دیگهای در وبسیایت ندیدم که کجا میشود دیدشان یا لینکی برای آنها.
به آینده ی سینمای ایران گاهی امیدوار می شوم..
پاسخحذف