بیرون از حصارِ آرامش: اِدریَن مارتین


«نقد را غالبا به عنوان تقابل دیده‌اند. تقابل با سلیقه‌ی حاکم. گاه این تقابل مفهومی بینِ نسلی نیز یافته است. از تجربه‌ی خودم در استرالیا می‌گویم. در فضایی بزرگ می‌شدیم که سلیقه‌ی پدر و مادرهایمان یکسره به طرفِ سینمای هنری اروپا بود؛ برگمان خدا بود. بعد نسلِ ما یک جور واکنشی به سلیقه‌ی نسل قبل پیدا کرد. دیگر برگمان محبوبِ ما نبود. قهرمان‌های نسلِ ما آدمهایی چون دیوید کراننبرگ، دیوید لینچ و رائول روئیز شدند. در نقد همیشه این تقابل است. سپیده که می‌دمد با تقابل شروع می‌کنید و شب که به انتها می‌رسد می‌گویید خب با این که نمی شود تا آخرِ دنیا پیش رفت؛ می‌نشینید و می‌گویید خب برگمان هم آنقدرها بد نبود! و این نکته‌ی اصلی است: گستردن افق‌ها. منتقدانی را می‌شناسم که می‌گویند من فقط فیلم‌های داستانگوی بدنه را دوست دارم، فقط سینمای آوانگارد را دوست دارم، فقط سینمای هنری اروپا را دوست دارم. اینجاست که سلیقه برای منتقد زندان می‌شود. منتقد باید که بتواند از این زندان فراتر رود؛ که مسیرها و ارتباط‌ها را ببیند. کاری که مثلا مانی فاربر می‌کرد که امروز قهرمانِ بسیاری از ماست. او نقاش بود و با نگاهِ یک نقاش فیلم‌ها را توصیف می‌کرد، می‌توانست فیلمی هالیوودی باشد یا یک فیلمِ مینیمالِ تجربی، به مساله‌هایی که طرح می‌کردند، به نور، کمپوزیسیون، بازیگری و به دنیایی که عرضه می‌کردند».
«نقدی که امروز در روزنامه‌ها می‌بینیم نگاهش نگاهِ خط تولید است به فیلم‌ها – که از نظرِ من دیگر یک رسانه‌ی مرده است – این فیلم خوب در آمده است؛ آن یکی بد در آمده است؛ بازیگری‌اش خوب است، فیلمنامه‌اش نه. نه نگاهی از آن جنس کشفی که در مانی فاربر می‌بینیم. نقد به مثابهِ کشف و گشودنِ افق‌های تازه. اما در مقابل فکر می‌کنم امروز بهترین نقدها را در فضای وب می‌بینیم، جایی که دیگر دربندِ آگهی و خطِ تولید نیست و امکان جمع شدنِ گروه‌های کوچک و گشودنِ افق‌های تازه را دارد؛ فضای وب فضای نقادی آینده است».
این‌ها را پراکنده (و نه چندان دقیق) از میانِ صحبت‌های اِدریَن مارتین گلچین کردم (ویدیوی بالایی بخش اولِ گفتگوست و بخش‌های دیگر را هم می‌توانید در یوتیوب ببینید). در پَنلی در حاشیه‌ی جشنواره‌ی رتردام در موردِ موقعیتِ امروزِ نقد فیلم. خیلی از مسائلی که آنجا طرح می‌شود البته ربطِ چندانی به ما ندارد. Out of Comfort Zone در خود اشاره به تقابلی هم دارد که جریانِ نقدِ آلترناتیو امروز در برابرِ نقدِ بدنه دارد و با نام‌هایی دیگر در بحث‌های این یکی دو ساله تکرار شده. در نوشته‌های فارسی هنوز نمی‌توان از چنین تقابل‌هایی سخن گفت. اینجا تقریبا هر چه هست، جریانِ بدنه است. مجله‌ها را ببینید. سلیقه‌های مشخص، نام‌هایی ثابت. مجله‌هایی که برای پوشش دادنِ فیلم‌های آخرِ نولان و آرنوفسکی و فینچر با هم مسابقه گذاشته‌اند. گویا سینمای جهان همین است و نه دیگر هیچ! [مسئله‌ام این یا آن فیلمِ مشخص نیست. بحث بحثِ رویکردهاست و گرنه خود فیلمِ آخرِ فینچر را دوست داشته‌ام.] استدلال این است: مخاطب همین را می‌خواهد و ما هم همین را به او می‌دهیم و گاه بسته‌بندی شده نیز (مجله‌ی بیست و چهار در اقدامی عجیب ترجمه‌‌ی‌ نقد خارجی را حذف می‌کند و به جایش گلچینِ اظهارِ نظرهای منتقدان را می‌گذارد – دیگر حتی نیازی به خواندنِ نقد هم نیست). شاید ما نیز به طرحِ Out of Comfort Zone خود نیازمندیم. نقد کشف است؛ نقد خطر کردن است و برهم زدن عادت‌های کهنه و مالوف. نقد جستجوی حیطه‌ها و فرم‌های تازه است (چندین و چند بار باید یادآور شویم که کوروساوا استاد است، که کازابلانکا خاطره‌ای دل‌نشین است، که فلینی و آنتونیونی و برگمان بی‌همانندند؟ – آن هم بی هیچ حرفِ تازه‌ای). این کشف، این خطر، این گذر کردن از راه‌های بارها آزموده شده آن چیزی است که در نقدِ امروزِ فارسی‌زبان (و در تمامِ این مجله‌ها) غایب است - به واقع مجله‌ی هفت یگانه کوششِ منظم برای یک ارائه‌ی یک صدای آلترناتیو در کلِ ده سال گذشته بود. و به گونه‌ای عجیب، شاید درست خلاٰفِ آنچه که به نظر می‌آيد، چیزی که مثلا در زبانِ انگلیسی رخ می‌دهد، فضای وبِ فارسی نیز فقط حکمِ آموزشگاهی برای این نگاه غالب پیدا می‌کند – شعارِ وبلاگ‌های فارسی را می‌توان چیزی نظیرِ  این دانست: آن قدر در وبلاگ می‌نویسیم که از ماهنامه‌ی فیلم ستونی بگیریم …
… این بحث احتمالا ادامه خواهد داشت!

پی نوشت: اِدریَن مارتین منتقدِ استرالیایی یکی از مهمترین و زنده‌ترین نام‌های امروزِ فعال در نقدِ فیلمِ انگلیسی زبان است - در ادامه‌ی سنتی که به منتقدانی چون مانی فاربر و ریموند دورگنات می‌رسد. تحلیل‌هایش بر بسیاری از فیلم‌ها و فیلمسازانی که موردِ علاقه‌ی جریانِ غالب نیستند از ترنس مالیک تا کلر دنی و از جان کاساوتیس تا کیارستمی نوشته‌هایی کلیدی‌اند – به مقاله‌اش در موردِ کاساوتیس (کاساوتیس، ابداع‌گر فرم‌ها) با گذشت نزدیکِ یک دهه به عنوان نوشته‌ای جریان‌ساز و برهم زننده‌ی بازی بسیار ارجاع داده می‌شود. اما به گونه‌ای عجیب نامی از او در زبانِ فارسی نیست (شاید چون یکسره در گسست از نگاهِ خطِ تولیدی به نقد بوده؟). خودش البته می‌گوید از دوستش جاناتان رزنبام صحنه‌های هیجان‌انگیزی از فضای سینمادوستی و نقدخوانی در ایران شنیده و دوست دارد که در این فضا خوانده شود. … در موردِ او و از نوشته‌هایش اینجا (و شاید نه فقط اینجا) بیشتر خواهید خواند.

نظرات

  1. وحید عزیز
    ممنون از مطلب زیبایی که به اشتراک گذاشته ای و پرسشهای خوبی که طرح کرده ای شاید اینها روزنه ای باشد هرچند کوچک
    قربانت
    مهرداد خ

    پاسخحذف
  2. نقد هنری هم باید مثل خود اثر هنری برهمزنندهی روزمرگی باشه؛ روزمرگی توی سینما، روزمرگی توی ادبیات، روزمرگی توی...، توی زندگی!
    توی شرایط طبیعی جامعه بهطرف راههای درست میره، مثلاً برای "هفت" توی شرایط فعلی ایران انگار جایی قابل تصور نیست یا از تمام قابلیت دنیای وب استفاده نمیشه.

    پاسخحذف
  3. با کلیت نوشته اتان موافقم اما این همه تاکید بر الترناتیو و متفاوت بودن را نمی فهمم(مگر از دل همین متفاوت ها و خطر کرده ها امیر قادری بیرون نیامد(که البته من با یه دونه امیر قادری مشکل ندارم)) ان هم برای مایی که هنوز هیچ تعریف درستی نه از نقد تماتیک و نه از نقد فرمالیستی داریم/بیشتر انشا نویس هستیم یا خیلی خوب که باشیم می شویم ریویو نویس (کاربرد شناسه سوم شخص جمع:یعنی مای منتقد؛))

    پاسخحذف
  4. مهرداد،

    ممنون از توجهت


    علیرضا،

    موافقم شرایط طبیعی جامعه به نمونه هایی چون «هفت» راه نمی ده ولی خواست فردی تک تک آدمها می تونه تغییراتی هر چند کوچک را سبب بشه ... مسئله بیشتر عزم فردی است

    متین،

    هدف صرف تاکید بر (به تعبیر شما) الترناتیو و متفاوت بودن نیست. مثال بزنم: اگر هر کس که قلم به دست می گیره و نقد فیلم می نویسه، با کمی مطالعه ی بیشتر و با آگاهی از نوشته ها و مفاهیم پایه بنویسه اون وقت می بینیم که این وضعیت می تونه تغییر کنه (چرا هیچ تعریف درستی از نقد تماتیک و از نقد فرمالیستی نداریم؟ از همین بضاعت کم کتابها و مطالب ترجمه شده به فارسی کلی می شودآموخت - اگر اراده ای باشد) ... دوستِ من ابتذال نه یک موقعیت تاریخی که یک تصمیم و یک انتخاب است

    پاسخحذف
  5. وحید جان سلام
    اگر ممکنه کتابهای خوب مرتبط با نقد را معرفی کن در وبلاگت یا اختصاصی نامشان را برایم ایمیل کن
    مرسی
    مهرداد

    پاسخحذف
  6. میز, مداد, صندلی
    مجموعه داستان های کوتاه
    http://miz-medad-sandali.blogspot.com/

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های پرطرفدار