نُه

Nine

 

نُه (2009 – راب مارشال) – •

هشت و نیمِ موزیکال؟ مگر تاریخ سینما پیش از این یک هشت و نیمِ موزیکال درخشان نداشت؟

این دومین موزیکالِ راب مارشال بیش از هر چیز دیگر نشان از آرزوهای او دارد، اینکه بتواند برای سینمای آمریکا یک باب فاسی دیگر شود. اما چه می‌شود کرد که میانِ پنجره و دیدن همیشه فاصله‌ای است. اگر شیکاگو فیلم کردن متنی بود که چندین بار و نخست توسط خود باب فاسی به روی صحنه رفته بود، این بار بازسازی موزیکالِ هشت و نیم تکرار تجربه‌ی دیگری از باب فاسی است، اما در جهتی متفاوت - All that jazz در بازگشتش به فیلم فلینی به روح و بن‌مایه‌های آن نظر داشت و فیلم مارشال به بیرونی‌ترین پوسته‌ی آن. اما دین نُه به باب فاسی بسیار بیش از این‌هاست و از بدشانسی راب مارشال همین معیاری هم برای مقایسه به دست می‌دهد. می‌شود مقایسه کرد میان سکانسِ رقصِ Be Italian که با نظر به سکانس مشهورِ Mein Herr از کاباره ساخته شده و کوریوگرافی خلاقانه‌ی فیلم باب فاسی (با کمپوزیسون‌های درخشان و الگوی تدوینی‌اش) را در برابر طرح اجرایی بی‌روحِ مارشال دید و کم و بیش از آن به طرحی از این پرسش رسید که چرا مدت‌هاست در هالیوود موزیکالِ خوب ساخته نمی‌شود و خب در غیاب خلاقیت نتیجه نتیجه‌ای ملال‌آور است. دکورهای بزرگ ساخته می‌شوند، نام‌های بزرگ یکی پس از دیگری روی پرده ظاهر می‌شوند ولی هر صحنه فقط شبحی از صحنه یا ایده‌ی مشابهش در هشت و نیمِ و در یک مورد سکانسِ قدم‌زنی شبانه‌ی مارچلو و سیلویا در شهرِ زندگی شیرین به ذهن می‌آورد. ترفندهای ساده‌ی روایی نظیر اینکه سکانس‌های رقص در ذهن شخصیت‌ها می‌گذرند تا ساده‌ترین شیوه‌ی داستانگویی را برای طرح پیچیده‌ی هشت و نیمی به کار ببرند (امکانی که دقیقا موزیکال بودن می‌توانست به مانور گسترده‌ای در بازیگوشی با منبع اصلی به دست بدهد) خیلی زود بازی فیلم را قابلِ پیش‌بینی می‌کنند …. و سوال اصلی‌ای که در نهایت برای ما بی‌پاسخ می‌ماند: گوئیدوی هشت و نیم هنرمندی بود در بندِ بن‌بستِ آفرینش که این خود نیز جزئی از تنگنایی بود  سربرآورده از بحرانی وجودی (خدا، زن، کودکی، …) – پرسش‌هایی ناشی شده از رسیدن به میانه‌ی زندگی، مشکل گوئیدوی نُه ولی واقعا چیست؟ او آخر چرا نمی‌تواند فیلمش را بسازد؟

نظرات

  1. سلام
    این نه شاید چون قبلا دیده شده بود چیزی نداشت برای دیده شدن.وشاید برای اینکه کارگردان خیلی دوست داشت آن نه قبلی را عینا به نمایش بگذارد.
    مثل روانی 'ون سنت' که کاملا شکل روانی 'هیچکاک' درآمده بود(البته به شکلی امروزی تر).
    شاید دیگر هیچ چیزمان مثل قدیم نخواهد شد.
    شاید هیچ وقت دیگر بهتر از قدیمیان نمی شویم.

    پاسخحذف
  2. ریویوی بسیار خوبی بود، خوبیش اینجا معلوم می شود که من هم فیلم را دوست داشتم (بیشتر برای ترانه ها و خود جناب دی لویسس و پنه لوپه کروز و کوتیار و فرگی! و طراحی صحنه)و هم ریویوی تو را که نکته های خیلی خوبی را اشاره کرده بودی. علاقه (یا تقلید) مارشال از فاسی را خوب گفتی.
    در مورد کوئوروگرافی آن قسمتش که مربوط به اجرای در صحنه است خوب است ایراد اصلی از دکوپاژ و تدوین است که صحنه ها را به سیاق این سال ها زیاد خورد کرده و نتوانسته بین برگردان مناسبی از اجرای صحنه را در فیلم نشان دهد.

    پاسخحذف
  3. در فروم گزاره و درتالارهای تخصصی سینمای ان به بحث و گفتگو درباره وجوه مختلف سینما نشسته ایم شماهم به ما بپیوندید.
    http://gozareforum.com/forum-31.html?s=497e5eb3&

    پاسخحذف
  4. راستاش تا نیمهاش را هم نتوانستم تماشا کنم که ببینم آن سئوالها جوابدادنی هستند یا نه. صحنههای موزیکال مثل نمایش مد بودند که مدلها (بازیگرها) مثل چوبلباسی میآیند و میروند.

    پاسخحذف
  5. سلام به وحید خوبم
    مدتی نبودم و تو دانی چرا .
    در مورد این فیلم راب مارشال و ریویویی که نوشتی سوالی دارم .
    بله . حق با توست که در مقایسه با کاباره یا هشت ونیم یا شیکاگو یا زندگی شیرین این فیلم در رده ی چندم اهمیت قرار می گیره . اما اگر این کار رو مستقل از اون آثار در نظر بگیریم و در صفت قیاس ،مدام بر نیاییم آیا می تونیم مقداری با لطف تر با فیلم برخورد کنیم ؟


    ارادتمند دیرینه ی تو : ناجور

    پاسخحذف
  6. سلام
    در فضای مطبوعاتی که در نت برایم در دست رس هستن، به نظر میاد فیلم جدید فینچر بسیار پر سر و صدا تر از اینسپشن باشه. شما فیلم را دیده ای؟

    پاسخحذف
  7. به نیما،

    فیلم نمایش سراسرس اش را در آمریکا از اول اکتبر یعنی از دو روز پیش شروع کرد. تا پیش از آن نمایشش محدود به نیویورک بود.
    من فیلم را این هفته خواهم دید. و سعی می کنم نظرم را در موردش بنویسم اینجا.

    پاسخحذف
  8. به رضای ناجورها،
    سلام و برگشتن به خیر!

    من فیلم را (نظیر هر فیلم دیگری) مستقل دیدم. اگر بحث مقایسه را پیش کشیدم، بیشتر خواستم در قالب کوتاهی که انتخاب کرده بودم مقایسه ای هم با باب فاسی داشته باشم. اما فیلم را مستقل از مقایسه فیلم بدی یافتم. راست می گوید علیرضا که آدم حس می کرد صحنه های موزیکالش مثل نمایش مد بودند.
    در نتیجه من چیزی نیافتم در فیلم ولی اگر تو چیزهایی را در فیلم دوست داشتی خوشحال می شوم که بشنومشان.

    پاسخحذف
  9. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  10. سلام وحيد آقا چطوره؟ حميد آفلاينم اگه دوست داري باهم تبادل لينك كنيم؟ وبلاگ خوبي داري موفق باشي


    WWW.HAMIDOFFLINE.BLOGFA.COM

    پاسخحذف
  11. دوباره سلام
    با ایده ی تو و علیرضا موافق نیستم . قصد هم ندارم پافشاری کنم که فیلم خوب بود .
    این قیاس با باب فاسی و نوع رویکردت درسته . اما بحث من اینه :
    اول : ژانری به نام موزیکال با تمام مولفه های ثابت و قابل تشخیصش و نحوه ی ارائه ی فرمی خود فیلم در قالب پذیری این سبک . به کلی قابل تفکره این تلاش برای گریز از کلیشه و تثبیت در پیکره ی ژانر .
    دوم : درسته که در قیاس با فیلمهای قبلی راب مارشال ( نه ) شاید ضعیف ترین باشه اما آیا به لحاظ درک مفهومی فیلمساز از تصویر و قاب و نور ، باز هم ضعیف تر از کارهای قبلی اش به نظر میاد یا پخته تر و مجرب تر ؟
    سوم : سبک کارهای مارشال در حوزه ی موزیکال دائما در حال ارجاع به سنتهای کلاسیک نمایش (صحنه) هست و فرم این ارجاعات در نه به قاعده تر شده . شاید به خاطر همین در نظر تو و علیرضا زال عزیز بیشتر شبیه نمایش های مد اومده . آیا اساسا همون نمایش های مد ، خود پیرو سنت های نمایشی صحنه نیست ؟ آیا با این رویکرد نمی تونیم بگیم مولن روژ یا شیکاگو نیز شبیه مد بود ؟
    طولانی شد . خودت خواسته بودی بنویسم .

    دوستت : ناجور

    پاسخحذف
  12. از راه میان بر تا راه پر پیچ و خم و طولانی...همه و همه چیز در این وبلاگ درست و حسابی ست...چه خوب است که هر آدمی از اینجا با دست پر بر می گردد...

    پاسخحذف
  13. آریانا ممنوم از لطف بسیارت به این وبلاگ

    پاسخحذف
  14. سلام وحید

    امروز به خبری جالب و در عین حال شگفت انگیز در اینترنت برخورد کردم و آن اکران بازسازی وسترن "شهامت" ساخته هنری هاتاوی (فیلمی که بالاخره اسکار را برای جان وین به ارمغان آورد) بود و نام برادران کوئن در کنار این بازسازی هر سینمادوستی را به تعجب و هیجان می آورد و جالب تر این که فیلم یک وسترن اسپاگتی بسیار خشن نیز هست ...
    گویا این دو برادر تصمیم دارند در هر عرصه ای شانس خود را امتحان کنند ...

    پیشاپیش با توجه به شناخت و علاقه ای که به آثار این دو برادر داری، حدس می زنی فیلم می تواند همانند "جایی برای پیرمردها نیست" (که به نوعی با وسترن و خشونت بیگانه نبود) شگفتی ساز باشد؟

    پاسخحذف
  15. سلام سعید
    در انتهای یادداشت کوتاهی که برای «مرد جدی» نوشته بودم چنین جمله ای بود که فیلم بعدی می تواند هر چیزی باشد، یک شاهکار یا حتی یک فیلم بی ارزش! ... طبعا با کنجکاوی منتظر فیلم جدید هستم که اواخر دسامبر امسال اکران خواهد شد

    پاسخحذف
  16. به رضای ناجورها،

    من کم و بیش همین مشکلات را با «شیکاگو» هم دارم. یعنی فکر نمی‌کنم «نه» و «شیکاگو» فیلم‌های متفاوتی‌اند از این نظر. ولی مشکلات در «نه» بیشتر به چشم می‌آیند ستاره‌های بزرگ برای بازی انتخاب می‌شوند اما چون اکثرشان انتخاب‌های خوبی برای فیلم موزیکال نیستند، فیلمساز نمی‌تواند در نماهای طولانی به آن‌ها اعتماد کند پس تدوین و خرد کردن نماها رویکرد غالب می‌شود و چون فیلم این قرار رو گذاشته که مدام جداسازی کند بین آنچه که واقعی است و صحنه‌های موزیکال، عملا همه‌ی این‌ها دست در دست هم به اجرا ضربه می‌زنند.
    در مورد نگاه فیلمساز به نور و تصویر و صدا هم همین نظر را دارم. همه چیز به رویکرد غالب در بخش بدنه‌ای این روزهای هالیوود برمی‌گردد، گونه‌ای خیره کننده بودن صرف.
    ارجاع به نمایش‌های صحنه هم به خودی خود چیزی را نشان نمی‌دهد. می توانیم خیلی از موزیکال‌های دهه‌ی سی را دوباره ببینیم و تفاوت‌ها آنجاست که به چشم می‌آیند. مدتی قبل داشتم موزیکال‌های قدیمی را می دیدم. فیلم‌هایی با کیفیت‌های متفاوت. مثلا این فیلم از جرج استیونز با بازی فرد آستر و جینجر راجرز:
    http://www.imdb.com/title/tt0028333/
    موزیکال بودن شاید با این مقایسه‌هاست که بهتر دریافته بشه.هر چند معتقدم مشکلات «نه» بسیاز جزئی‌تر از این هاست: اینکه مثلا گفتگوی تلفنی دنیل دی لوئیس با پنه‌لوپه «تلفنی از واتیکان» اینقدر بد در آمده خیلی نیاز به مقایسه با فیلم دیگری ندارد.

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های پرطرفدار