در باب غیاب و فراموشی
دو فیلم ایتالیاییِ "ماجرا" (1960) ساخته میکل آنجلو آنتونیونی و "اتاق پسر" (2001) ساخته نانی مورتی بر خلاف تمامی تفاوت موجود در جهان بینیِ غالبشان از یک سو و نگاه متفاوت سازندگانشان نسبت به سینما از دیگر سو، با مسئلهای مشابه دست به گریبانند. در هر دو فیلم یکی از شخصیتهای اصلی داستان در نیمهی اول فیلم به یکباره محو می شود. آنا در "ماجرا" به صورتی ناگهانی ناپدید می شود و این مسئله چون رازی ناگشوده تا پایان فیلم باقی می ماند و آندره پسر خانواده در "اتاق پسر" به صورتی اتفاقی در گردشی با دوستانش میمیرد. و مسئلهی هر دو فیلم در ادامهی داستان (ولی به گونه ای متفاوت از یکدیگر)، به نحوی به چگونگی مواجهه یا کنار آمدن دیگران یعنی نزدیکان این دو با فقدانشان تبدیل می شود.
چگونه با غیاب دیگران کنار میآییم؟ آدمی بود که در زندگی ما حضور داشت، دوستش داشتیم و بودنش دلالت بر معنایی در زندگی ما میکرد. او حالا (به یکباره) رفته. چگونه با این فقدان کنار میآییم؟ این پرسشی است که دو فیلم با آن زورآزمایی می کنند و (شاید به دلیل نگاه و جهان بینی متفاوت سازندگانشان) به گونه ای کاملا متفاوت آن را بررسی میکنند. "ماجرا" با دختری به نام آنا شروع میشود. آنا به همراه ساندرو دوست پسرش و کلودیا دختری از دوستان نزدیکش به سفری تفریحی میروند، در طول سفر هم، آنا شخصیت محوری داستان باقی می ماند و ... و ناگهان ناپدید میشود. جستجو برای یافتن آنا شروع میشود ولی با پیش رفتن فیلم، داستان به تدریج عوض میشود. باقی فیلم شرح رابطهای است که در غیاب آنا (به تدریج) بین دوستان آنا شکل میگیرد. "ماجرا" از این نظر داستانِ "فراموشی" است. چگونه آدمی فراموش می شود؟ "ماجرا" در پیشرفت داستانی خود به تدریج بر رابطه ساندرو و کلودیا (و اوج و فرود آن) متمرکز شده و تا آنجا پیش میرود که مسأله (و دلیل) گم شدن آنا را به حاشیه میراند (محو یکبارهی شخصیتی که فیلم در نیمهی اولش به عنوان شخصیت اول شناسانده و سپس فراموشیِ تدریجی او، حتی از لحاظ روایی، خود موردی نادر در تاریخ سینماست) و تا آنجا پیش می رود که به تدریج حتی (شاید) یادآوریِ امکانِ بازگشت آنا نیز به مسئلهای هراس آور بدل میشود؛ جایی در اواخر فیلم حتی کلودیا ترسش را از بازگشت آنا صراحتا اعلام می کند. شاید اشاره به دو نکته اینجا ناگزیر باشد که مسئلهی"فراموشی" یکی از چندین (و نه یگانه) مضمون مهم این شاهکار آنتونیونی است و مسالهی امکان و تداومِ رابطه ساندرو و کلودیا (نه حتی به دلیل حضور - و در واقع عدم حضور- آنا) به تدریج به مضمونِ غالب نیمه دوم فیلم تبدیل می شود و دیگر این که در فیلم بزرگ دیگری از آنتونیونی "شب"، فراموشی نه در غیاب که در حضورِ دیگری رخ می دهد. جایی که مرد در پایان فیلم ناتوان از یادآوریِ متنی عاشقانه (و احساس نهفته در آن) است که خود سالها پیش به معشوقش نوشته و این در جهانِ آن فیلم نشانی از فراموشی انسانی بود که در کنارش می زیست. این دو اشاره اینجا از آن روی اهمیت دارد که بحث در مورد یک مضمون در فیلمی چون "ماجرا" در کنار فیلمِ (حتی درخشانی) چون "اتاق پسر" همیشه با این خطر روبروست که چنین جهان پیچیده ای را به یک مفهوم خاص تقلیل داده از آن چیزی ساده بسازد.
اما مسئله در "اتاق پسر" یکسره متفاوت است. اینجا مسئله نه "فراموشی" که "ناتوانی در فراموشی" است. پسر خانوادهای رفته و خانواده نمیتواند با فقدان او کنار بیاید. حضور گذشته زندگی کنونی خانواده را بحرانی کرده است. پدر روانکاو خانواده ناتوان از معالجهی بیمارانش، خود نیازمند درمان میشود و مادرِ افسرده و خواهرِ پریشانِ خانواده هم سوگوار عزیز از دست رفته، ناتوان از پرداختن به امور روزمرهاند. و فیلم شرح چگونگیِ امکان کنار آمدن و پذیرش این فقدان است.
"ماجرا" و "اتاق پسر" اگرچه شرح دو موقعیت کاملا متفاوتند ولی نشان از توانایی سینما (هنر) در بیان یک تجربهی مشخص و ملموس انسانی دارند. هر دو اگرچه روایتگر یک داستان اند، ولی اوج و فرود معمول و مورد انتظار داستانی را،هر یک به شیوه ی خود، عامدانه کنار می گذارند و می کوشند مسئلهی مواجهه با غیاب انسانی دیگر را به تجربهای ملموس برای مخاطب بدل کنند. و تازگی و طراوت هر دو فیلم (اینک بیش از چهل سال از زمان ساخته شدن "ماجرا" می گذرد) از لحن و رویکرد متفاوتی می آید که در روایتشان بر میگزینند؛ از تلاش برای ساختن تجربهای یگانه که مخاطب از سر میگذراند.
az otaghe pesar be elate ghodrati ke dar enteghale hess dasht khosham oomad
پاسخحذفalan ham mikham beshinam film majara antonioni ro bebinam
salam
پاسخحذفotaghe pesar yeki az madood film haei hast ke ba ehsasat dar charchoob barkhord mikone.hame chiz tahte controle.hatta raftar haaye ravankaav.
filem khosh sakhtye va mish erooye hamye sahne haash sohbat kard.makhsoosan sahneye akharesh ke ba voojoode inke ham echiz dar hale hal shodane,hame dar kenare darya jodagane be sahel negah mikonan.
az nani morreti filme avrilesho kheili doos daram.
age babel ro didi ye sar bezan.
tak care
سلام
پاسخحذفامیدوارم سال نو برای شما خوش و نوروزتان خجسته باد. همیشه موفق و شادکام باشین.
salam
پاسخحذفghablan in nazar sanjio yeki az weblog haa anjaam dad.fek onam match point barande shod.bali be nazare man,in do saale ozaa kheili kharab boode.pas hamin babel ba inhame enteghad behtarine fek konam.
tak ecare
وحید عزیز، سال نو را بهشما تبریک میگویم، و امیدوارم سالی سرشار از شادی و پیروزی در پیش ِ رو داشته باشید
پاسخحذفسلام. سال خوبي براي تان آرزو مي كنم.
پاسخحذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفنوروز بر شما مبارک
پاسخحذفامید که سال خوب و خوشی برای شما باشد
vahid jan salam
پاسخحذفheif ke majata ro nadidam. vali otaghe peasar fogholadde ast.
zemnan az yaddashtet mohemtar mesle inke sale noe. chon hame inja behet tabrik goftan.
pas sale no mobarak
ma ba naghdi az filme majara be roozim,doost dashti ye sari bezan,anis neveshte
پاسخحذف...سلام...
پاسخحذفمهرداد
پاسخحذفخوندم و لذت بردم
merci vahidjan,khili jaleb
پاسخحذفsalam
پاسخحذفba se7en hastym dar khedmatetoon
tak ecare
سلام بر وحيد نازنين
پاسخحذفاگر بابل را ديده اي يك پست هم درباره اش بنويس
هميشه يادداشت هايت براي من يك چيز جديد و نگاه تازه و فيلمي كه نمي شناخته ام بوده
شاد باشي
مسعود عزيز، ممنونم از شماو لطفتان ... راستش بابل چندان مرا قانع نكرده است بر خلاف دو فيلم فبلي ايناريتو (به ويژه 21 گرم) و نيز فيلمنامه درخشاني كه آرياگا براي فيلم سه خاكسپاري ملكيادس استرادا نوشت. اميدوارم بتونم در اين مورد مطلبي بنويسم
پاسخحذف